که قلم کج دارد. که قلم بر استقامت و راستی ندارد. که بر غیر استقامت قلم راند: مژگان تو از کج قلمی دست ندارد هر چند ز خط حسن تو در پای حساب است. صائب (از آنندراج). رهزن ازراه محال است نهد پای به راه طینت کج قلمان راست به مسطر نشود. صائب (از آنندراج)
که قلم کج دارد. که قلم بر استقامت و راستی ندارد. که بر غیر استقامت قلم راند: مژگان تو از کج قلمی دست ندارد هر چند ز خط حسن تو در پای حساب است. صائب (از آنندراج). رهزن ازراه محال است نهد پای به راه طینت کج قلمان راست به مسطر نشود. صائب (از آنندراج)
شریک و انباز در کتابت. (آنندراج) : دو هم جنس دیرینۀ هم قلم نباید فرستاد یک جا به هم. سعدی. تا به وصف چشم شوخش نامه ای انشا کنند هم قلم گشتند نرگسها به صحن بوستان. شفیع اثر. مرا بر جرم ناحق دلفریبی متهم دارد که در قتلم ز نرگس چشم شوخش هم قلم دارد. محسن تأثیر
شریک و انباز در کتابت. (آنندراج) : دو هم جنس دیرینۀ هم قلم نباید فرستاد یک جا به هم. سعدی. تا به وصف چشم شوخش نامه ای انشا کنند هم قلم گشتند نرگسها به صحن بوستان. شفیع اثر. مرا بر جرم ناحق دلفریبی متهم دارد که در قتلم ز نرگس چشم شوخش هم قلم دارد. محسن تأثیر
نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء) ، کنایه از تمام و مجموع. (از آنندراج). همه. بالکل. (غیاث). همگی. جملگی. تماماً. (ناظم الاطباء) : بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان نامۀعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه. محمد سعید اشرف (از آنندراج). عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو. ملامفید بلخی (از آنندراج). خطش گرفته صفحۀ رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من. ملامفید بلخی (از آنندراج). الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را. مخلص کاشی (از آنندراج). ، یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید
نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء) ، کنایه از تمام و مجموع. (از آنندراج). همه. بالکل. (غیاث). همگی. جملگی. تماماً. (ناظم الاطباء) : بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان نامۀعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه. محمد سعید اشرف (از آنندراج). عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو. ملامفید بلخی (از آنندراج). خطش گرفته صفحۀ رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من. ملامفید بلخی (از آنندراج). الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را. مخلص کاشی (از آنندراج). ، یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید
کج اندیشه. که فهم و دریافت او ناراست و غلط باشد. که به خطا چیزی را دریافت کرده باشد. (ناظم الاطباء). مقابل تیزفهم. مقابل فهیم: سرّ دهنش هیچ نگفتیم به زاهد با زاهد کج فهم معما نتوان گفت. اسیری لاهیجی (از آنندراج)
کج اندیشه. که فهم و دریافت او ناراست و غلط باشد. که به خطا چیزی را دریافت کرده باشد. (ناظم الاطباء). مقابل تیزفهم. مقابل فهیم: سِرّ دهنش هیچ نگفتیم به زاهد با زاهد کج فهم معما نتوان گفت. اسیری لاهیجی (از آنندراج)